مهدی صفی آبادی، فعال فرهنگی در یادداشتی نوشت: هر سال در روز جهانی شهرسازی، مهندسان و معماران در سراسر جهان از آینده سخن میگویند: از هوش مصنوعی در طراحی شهری، از شهرهای سبز، از خیابانهای خودران و از ساختمانهایی که نفس میکشند.
اما در گوشهای از این گفتوگوی جهانی، ایران پرغرور اما ناشناخته ایستاده است؛ سرزمینی که هزاران سال پیش، «شهر» را نهفقط بهعنوان محل سکونت، بلکه بهعنوان تجلی فرهنگ، هنر، تفکر و همزیستی مسالمت آمیز انسان ایرانی خلق کرد.
ایرانیان در ایران باستان، برخلاف بسیاری از تمدنهای دیگر، شهرها را بر مدار معنا میساختند؛ بر مبنای مزاج محیط، نور، اقلیم، عدالت و آیینهای کهن. شهر برای زیست انسان تعریف شده بود، نه انسان در قفس شهر.
و این همان مفهومی است که امروز، پس از هزاران سال، در ادبیات جدید شهرسازی با نام «شهر انسانمحور» و «طراحی پایدار» دوباره بازنمایی و کشف شده است.
در هزارۀ دوم پیش از میلاد، در دشتهای سوزان خوزستان، شهری زاده شد به نام شوش؛ پایتخت ایلامیان و بعدها یکی از کانونهای تمدن هخامنشی.
نظم خیابانها، جهتگیری بناها نسبت به مسیر خورشید، استفاده از باد طبیعی در تهویه خانهها، و طراحی فضاهای باز برای تجمع آیینی و اجتماعی، نشان میداد که شهرسازی در ایران از همان آغاز، علمی و اقلیمی بوده است. معماران ایلامی به اندازه امروز از علم فیزیک نور نمیدانستند، اما با نگاهی شهودی، فهمیده بودند که «جهت» مهمتر از «دیوار» است. شهرهایشان را طوری میساختند که باد شمالی از کوههای زاگرس بوزد و خنکای آن تا دل کوچهها برسد. دیوارهای خشتیشان نه مانع، بلکه فیلتر دما بودند. و حیاط مرکزی، نخستین کلاس درس برای همزیستی انسان با اقلیم بود.
کمی آنسوتر از شوش، زیگوراتی برپا شد که امروز به نام چغازنبیل میشناسیم. بنایی که هزار سال پیش از میلاد، همان مفهومی را به نمایش گذاشت که امروز در نظریههای طراحی شهری «محور معنوی» خوانده میشود.
در چغازنبیل، همهچیز با محور خدای بزرگ ایلامیان، اینشوشیناک، تنظیم شده بود. معابد، خیابانها و فضاهای عمومی بر اساس یک نظم هندسی دقیق چیده شده بودند؛ نظمی که نه از سر ریاضیات خشک، بلکه از باور به هماهنگی انسان، طبیعت و آسمان میآمد.
چغازنبیل را میتوان «شهر معماری خلاق» دانست؛ شهری که از خاک پدید آمد و هنوز، پس از سههزار سال، در برابر باد و باران ایستاده است.
خشتهای آن با نذر و نیت ساخته شدهاند، هر خشت با نام سازندهاش مهر خورده، و این خود نخستین نشانه از نظام حقوقی و اجتماعی در ساختوساز شهری است.
امروز، در دانشگاههای معماری جهان از «کد اخلاق ساخت» سخن میگویند، اما ایرانیان باستان آن را در قالب مهر بر خشتها ثبت کرده بودند: ساختن، عبادت بود.
و سرانجام، تاج این اندیشه در تختجمشید آشکار شد؛ شهری که نهفقط یک کاخ، بلکه یک جهانبینی است. هخامنشیان در دل فلات خشک پارس، مجموعهای ساختند که با اصول مهندسی، زیباییشناسی و فلسفه درآمیخته بود.
در طراحی آن، سلسلهمراتب اجتماعی نه بر پایه قدرت، که بر پایه احترام و همزیستی شکل گرفته بود. پلهها با شیبی ملایم ساخته شدند تا شاه و سرباز و مردم، همگی در یک مسیر و یک سطح گام بردارند؛ این یعنی شهر برای همه است، نه برای طبقهای خاص.
تختجمشید از سنگ ساخته شده، اما روح آن از عدالت است. آبراهههای پنهان در زیرزمین، که هنوز پس از دوهزار و پانصد سال کار میکنند، نشان از نظام فاضلاب شهری دقیق دارد. نقش برجستهها روایتگر مردم از اقوام گوناگوناند؛ از هند تا مصر، از لیدی تا بابل، که همگی با احترام هدایای خود را میآورند. اینجا نه تصویر بردگی، که تصویر گفتوگوی ملتهاست.
به همین دلیل است که امروز وزارت میراثفرهنگی ایران و نهادهای بینالمللی در تلاشاند تا تختجمشید را به عنوان یکی از چند عجایب معماری خلاق جهان ثبت کنند. زیرا این مکان، نمونهای بیبدیل از تلفیق هنر، فناوری، معنویت و انسانمحوری است؛ همان چیزی که در تمام تعاریف جدید «شهر پایدار» تکرار میشود.
در سراسر تاریخ، شهر ایرانی بر سه محور استوار بوده است: انسان، اقلیم و معنا. خانهها به اندازه انسان طراحی میشدند، کوچهها با احترام به باد و آفتاب شکل میگرفتند، و میدانها برای اجتماع و گفتگو ساخته میشدند.
اگر به یزد بنگریم، بادگیرها نمونهای از مهندسی اقلیمیاند که امروز در معماری سبز جهان بازتعریف شده است. اگر به اصفهان نگاه کنیم، میدان نقشجهان نمونهی کامل از «پلازا» در شهرسازی مدرن است، اما چهارصد سال پیش. اگر از بوشهر بگوییم، خانههای مشبک چوبی و ایواندار، نخستین نمونههای تهویه طبیعی و سایهافکنی در معماری شهریاند. در شهر ایرانی، همهچیز در گفتگو بود: سنگ با باد، آب با خاک، و انسان با زمین.
این گفتگو همان چیزی است که جهان صنعتی از دست داد و اکنون با پروژههای شهر سبز، در تلاش برای بازگرداندن آن است.
اگر ایران را مادر شهرسازی جهان بدانیم، خوزستان بیتردید زادگاه نخستین فرزندان اوست. از شوش تا هفتتپه، از چغازنبیل تا شوشتر تاریخی، این سرزمین همچون کتابی باز است که در هر ورقش، قانونی از شهرسازی، مهندسی و هنر به چشم میخورد. در شوشتر، نظام پیچیدهی آبی که در دوره ساسانی طراحی شد، یکی از شگفتیهای مهندسی جهان است.
پلها، بندها، آسیابها و تونلهای زیرزمینی این مجموعه، شبکهای هماهنگ از سازههای آبی است که نهتنها برای بهرهبرداری از رود کارون، بلکه برای ایجاد زیست شهری پایدار ساخته شد. سازههای آبی شوشتر، از سال ۲۰۰۹ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شدهاند و به حق، باید آن را «هوشمندانهترین شهر آبی جهان باستان» نامید.
در خوزستان، شهر با آب زاده شد. کارون، دز، کرخه و اروند نه فقط منابع طبیعی، بلکه شریانهای هویت بودند. شهرها در امتداد رودها رشد کردند و معماری محلی همواره در گفتوگو با جریان آب و باد شکل گرفت. خانههای سنتی شوشتر و دزفول، با آجرهای قالبی خاص، طاقهای بلند و روزنههای هندسی، الگوی کمنظیری از سازگاری با گرما و رطوبتاند؛ ترکیبی از زیبایی، ریاضیات و تجربه زیست.
در آبادان و خرمشهر، معماری دوران معاصر با تأثیر از فرهنگ بندری، سبک جدیدی از شهرسازی پدید آورد: ترکیب خانههای حیاطدار ایرانی با تراسهای چوبی و نماهای عربی و اروپایی. این دو شهر، که زمانی قلب اقتصادی و فرهنگی جنوب بودند، نمونهای از تلفیق سنت و مدرنیته در طراحی شهری محسوب میشوند؛ شهری که هم به دریا نگاه میکند و هم به نخلستان. محلات کارگری آبادان، با خانههای منظم و خیابانهای شطرنجی، نخستین تجربهی رسمی شهر برنامهریزیشده در ایران محسوب میشوند. این تجربه بعدها در اهواز و مسجدسلیمان نیز گسترش یافت.
شهر اهواز، با پل سفید، نخلستانهای کارون و محلههای دو سوی رودخانه، هنوز یادآور رابطهای عمیق میان طبیعت و شهر است.
جهان مدرن، پس از تجربهی صنعتی شدن، آلودگی و شتاب، امروز دوباره به مفاهیمی چون آرامش، هویت و تعادل بازمیگردد؛ مفاهیمی که در شهرهای ایرانی قرنها پیش تحقق یافته بودند.
در نظریههای شهرسازی معاصر، از «Urban Harmony» یا «Urban Soul» سخن میگویند، یعنی روح شهر. اما ایرانیان هزار سال پیش، این روح را در مرکز معماری خود جای داده بودند.
شهر، فقط خیابان و ساختمان نیست؛ آیینه ذهن و روح یک ملت است. ایرانیان باستان، با ساخت شهرهایی چون شوش، شوشتر و پارسه، آیینهای ساختند که در آن میتوان عدالت، نظم، احترام و زیبایی را دید.
روز جهانی شهرسازی برای ما نه روز آینده، بلکه روز یادآوری ریشههاست. زیرا آیندهای که ریشه نداشته باشد، مثل شهریست بدون نقشه، بیجهت و بیهویت.
انتهای پیام/
نظر شما